کنارزدن امام (ره)
هم سابقه داشته و هم همچنان جریان!
به نام خدا. سلام. مستند «تارکد» به سندی از اسناد ساواک (=مخففِ سازمان اطلاعات و امنیت کشور) در روز 15 خرداد سال 42 استناد کرده که در آن «آیتالله سیدکاظم شریعتمداری» با ساواک تماس گرفت و درخواست کرد بیتش را در قم
"محاصره کنند تا بهانهای برای بیروننیامدن از خانه در آن روز داشته باشد!" و ادامه داده: "اگر خانهام را محاصره نکنید، مجبور میشوم در دفاع از خمینی از خانه بیرون بیایم، در حالی که نمیخواهم چنین کنم!"
آقای محمدصالح نیکنام کارگردان این مستند مطرح کرده است "سند این تماس، عیناً در اسناد ساواک موجود است. و از همان زمان آیتالله شریعتمداری مجموعهای از همکاریها با پهلویها را آغاز" و "در پشت پرده برای کنارزدن امام (ره) ارتباطهایی با رژیم پهلوی برقرار کرده بود."
ارزیابی مسئله: در مورد سند و استناد بالا، بنده (=دامنه) داوری ندارم. اما کنارزدن امام خمینی ره (در هر سه عنوان مرجع، رهبر نهضت، بنیانگذاری نظام نوین سیاسی ایران) هم سابقه داشته و هم همچنان جریان. مثلا"سه نمونه میگویم:
اولی تلاش شخص محمدرضاشاه پهلوی برای تبعید ایشان به نجف با هدفِ بیفروغکردن امام در میان آنهمه مرجع قدَر و مجتهدین فراوان در حوزهی نجف اشرف. دومی دستوپاکردن عدهای علما و مجتهدان حوزهی قم برای مطرحکردن سایر مراجع جهت به فراموشیسپردن نام امام میان مردم با این شگرد که «آقاخمینی»، «حاج سیدروحالله» فردی تندروست و بیخود با "تنهاشاهِ شیعه" درافتاده! و سومی هم، بیرونزدنِ فاحشِ "دُمِ" آدمایی از دو سوی جناحین راست و چپ از صوریبودن "سوگند حضرت ابوالفضل"!!! که میکوشند امام را یک تقصیرکار بزرگ معرفی کنند باین حرف پوچ که چرا اساسا" جلوِ رژیم شاه ایستاد و انقلاب کرد!! باید شاه و تاج و سلطنت هچنان میبود و انقلاب یک غلط عظیم!!! بود و دین را چه رسد به سیاست! و به آخوند چه مربوط به حکومت! قدرتِ سیاسی یعنی همآهنگی جهانی و ماندن کنار آمریکا و اروپا به هر ساز آنها و رقصیدن به هر کوک آنجا و تبعیت از تفکر ناب و پاک و آزاد!!! آنها.
این دستهی آخری که در جهالتا" در جهالت غرق شدهاند (عمدا" فعل ماضی نقلی آوردم چون همچنان مداومت دارند) و دو خیال بیهوده در سر نوج میدهند: شاه! انسان درستکار بود و داشت ایران را چه خوب آباد و آزاد و اروپایی و برهنه و لُخت و دارای کاباره و فاحشهخانه و شراب و شرابفروشی، رشد و توسعه و آزادی و تحزب و تکثر و کاملا" از شرقیبودن به غربیشدن میساخت و امام خمینی بیخود و نه از سرِ هوش که از سرِ هوَلابد تاریخ یادش هست!! که شاه دستور داد در کشور فقط باید یک حزب باشد: حزب "رستاخیز" و هر کس هم مخالف است از ایران یا برود و یا میرود به تبعید و حبس و اعدام. اینان به گمان من آرمانی جز به اروپاییشدن ندارند. آفتی که از مشروطه بر این درختِ "بیداری" لک زد و هنوز هم هیچ سَمّی، آن آفت را محو نکرد و هیچ نعلگری بر سُمِ آن نعل نزد، گویا جزوِ آفتهایی چونان "شته" «کنه» و «سَن» سِنی دراز و طُوال دارد. اما ملتِ بیدار با لالایی تقلیدی هیچ جاهلی! به خواب و حتی چُرت هم نمیرود؛ جیغهایی که در دایرهی پهن میهن میزنند، یقینا" از سرِ عصبانیت و جهالت عصرجدیدی است که از جهالت عرب عصر پیامبر اکرم ص هم در نادانی و فرورفت منجلاب فکری! پیشی زده است. بله، باید گذاشت این قماش هم همچنان جیغوداد خود را بکنند، چون خفقانگرفتن آنان، بیشتر موجب عُقده و هذیانگوییشان میشود و روان خود و جامعه را کدِر میکنند. گفتشان به نفعتر است، تا نگفتشان. دامنه.