یادداشت روز دامنه: موشک و سیاست. سلام شریفان. حتی کسی با ابتداییترین سواد، سیاست را مورد مرور قرار دهد -چنانچه عمداً پا روی واقعیت و وجدان نگذارد- بیشک متوجه میشود شمایل جهان پس از طی چندین سال جنگ سرد که اغلب جنگ لفظی بود، مدتیست توسط قدرتهای سوداگر به سمت زندگی در سایهی سلاح چیده شده است. سادهانگارانه است کشورهای در حال رشد که توسعهیافتگی خود را استارت زدهاند بخواهند خود را خلع سلاح کنند افزارآلات دفاع نداشته باشند. همان زمان هم، موضع بنده نسبت به تزی که حجت الاسلام مرحوم اکبر رفسنجانی ارائه کرده بود به آن دامن میزد موضعی نقادانه بود؛ زیرا کشوری که ایدههای ترقی دارد نیز پایهی مقاومت منطقه است، نمیتواند مجهز نباشد. گرچه این قویکردن کشور هزینهی مالی سنگین دارد، اما هزینههاییست که قدرتهای زورگو بر جهان تحمیل کردند. همین امروز ایران فقط اقتصاد داشت، بیدرنگ طُعمه میشد حتی همان زمان که حکومت عراق و افغانستان توسط جرج بوش در کمترین زمان ساقط شدند، سراغ ایران هم میآمدند اما قدرت دفاعی ایران مانع آن شد. رفسنجانی اشتباه محض میکرد شعار نه موشک میداد. او خود وقتی پرسش قرار میگرفت معتقد بود به فلسطین باید کمک کنیم. پس خود ناقض تزش بود. کاری که رهبرمعظم کرد به نظرم معقولترین راه بود. به ارتش و سپاه سازوبرگ دفاعی بخشید موقعیتهای جغرافیایی این دو بازوی کشور را در جاهای خاص معین کرد و نیرویی جدید به عنوان پدافند هم، بر سیستم افزود. نقد تز مرحوم رفسنجانی -هر باری که ایران مورد تهدید قرار میگیرد- خودبهخود در محافل سیاسی وارد میشود. تزش غلط، خوشخیالانه، حتی فکری خام بود.
افلاطون معتقد بود قانونگذار واقعی خداوند است. فرشتگان الهی مأموریت دارند با وضع قانون نیکو و گسترش عدالت، ما را از انقلابات در امان نگهدارند و خوشبختی ما را تأمین کنند واقعیت این است که در دولتشهرهایی که انسان فناپذیر فرمان میراند، شهروندان نمیتوانند از بلاها و بدیها در امان باشند.
توضیح: سَبُعیت (حیوانیت و درنده خویی) با استسباع هم ریشه است.
روح ضدآمریکایی در جهان -که هیچگاه از ضربان نمیافتد- یک روح دمیدهشدهی صرفا" ایدئولوژیک نیست که از روی عجز واژهی بینادگرایی را برای آن جعل میکنند، بلکه ضدآمریکاییبودن یک پدیدهی جامعهشناختی جهانی است که ریشه در رفتار اربابپندار آمریکا دارد، زیرا اگر نگویم همهی ملل از موردِ حقارت قرارگرفتن خود، برائت ذاتی دارند، دستکم باید بگویم اغلب ملتها فارغ از نوع مکتبها و باورها، از چنین صفت مبارزهجویانهای برخوردارند و مشکل اساسی آمریکا همین زندهبودن صفِ ضدآمریکایی ملتهاست که از صفت و سرشت ستمناپذیری خود دست نمیشوید؛ از آفریقای جنوبی ضدآپارتاید بگیر تا خودِ ونزوئلا و کوبا و روستبارها و در رأس همه ایرانیها که آرمان در مکتب عاشورا دارند، که باری غمبار، طعم تلخ کودتای آمریکا علیهی دولت ملی مرحوم محمد مصدق را چشیدهاند و سالها شاهِ وابسته و ناشایستهی پهلوی را بهزور غربی، بر سرنوشت خویش حاکم و مستولی دیدهاند.
مرحوم دکتر محمد مصدق برای عکس شاه شعر معروفی را علیهی او میخواند. این:
ای زبَردستِ زیرِدست آزار
گرم تا کی بمانَد این بازار؟!
پیوست: شماهایی که مرحوم مصدق را رهبر و مقتدا و اُسوهی خود میپندارید، تنافض را کنار گذارید و لااقل از شاه و بازگشت تاج و تختش دست بکشید؛ مصدق و شاه قابل جمع نیست. تناقض شاید آدم را نکُشد اما روانش را زیاد اذیت میکند. سختتان نباشد این طور دودوزه بازی! مرحوم علی اکبر دهخدا معنی واژهی دودوزه را قشنگ تعریف داد.
بیشترین تجزیه در عصر ناصرالدینشاه قاجار رخ داد. منبع
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
جمعه دوم دی هزار و چهارصد و یک هجری خورشیدی