سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 4774 | بازدیدهای امروز: 2| بازدیدهای دیروز: 62
 

به قلم دامنه: تاریخ انتشار این پست: چه خبر از هفت منزل؟!!! کتاب در سپیده‌ی اخلاص اینجا ) اثر آیت الله حسین مظاهری به منازل هفت‌گانه‌ی حکیم فریدالدین عطار پرداخته است که من تلاش کردم ازین پرداخت، برداشت آزاد با ادبیات خودم ارائه دهم. امید است بتوانم.

 

 

ابتدا نماد هفت‌ منزل:

 

منزل اول: دنیا

منزل دوم: خوف

منزل سوم: رَجاء

منزل چهارم: حیاء

منزل پنجم: شُکر

منزل ششم: محبت

منزل هفتم: الله متعال

 

شرح مختصر هر منزل:

 

در منزل اول -دنیا- :  قصد، قصد دنیایی‌ست؛ از نوع حلال آن، نه دنیای حرام. یعنی عمل واجب یا مستحب طبق دستور خدا انجام می‌گیرد اما هدف، گرفتن پاداش از خدا برای حاجت دنیاست. بهترین مثالش این است: شخص خبر دارد گُزاردن نماز اول وقت باعث محبت او در دل‌ها می‌شود (ر.ک: ص: 37) و خودِ نماز هم او را دعا می‌کند؛ پس با این قصد، اولِ وقت اقامه می‌کند.

 

در منزل دوم -خوف- : محرّکِ فرد در ترک یا انجام عمل، پروا از خدا و عقوبت است. ترس و تقوا و پروا عامل خوبی هست و قرآن از نذیر (=هشداردهنده) و بشیر (=بشارت‌دهنده) و مشتقّات هر دو لفظ، استفاده کرده است. مثل آیات مکّی بر محور معاد؛ که اِنذار است و محرک خوف. منزلگاه دوم را فوز بزرگ خوانده‌اند.

 

در منزل سوم -رَجاء- : انگیزه، پاداش الهی و رسیدن به نعمات بهشتی‌ست، زیرا رسیدن به بهشت فوزی بزرگ است. قرآن و احادیث -هر دو- همواره خواهانِ زیست بین خوف و رجاء هستند. یعنی توقف مطلق و بیش از حد، نباید در خوف کرد که وی را به ورطه‌ی یأس کشانَد. می‌توان گفت منزلگاه دوم سوم درهم‌تنیده است و توقف بسیاری از مؤمنین تا پایان عمر، در همین دو وادی‌ست.

 

در منزل چهارم -حیاء- : نیت انجام یا ترک گناه، حیاء از خداست. همین وادی‌ست که هر کس پیوسته خود را در محضر خدا حس می‌کند عین  آیه‌ی چهار حدید: "وَ هُوَ مَعَکُم... : «و او هر جا که باشید با شماست، و خداوند به آنچه مى‏‌کنید بیناست‏» نقل است از این منزل به بعد است، انسان وارد خواصّ می‌شود که درجه‌ی خلوص می‌طلبد.

 

در منزل پنجم -شُکر- : فریاد دل برپاست: "طاعتش موجب قربت" "شکر اندرش مزید نعمت" است. فرو روَد نفَس، "مُمِدِّ حیات" محسوب می‌شود وقتی هم که به قول سعدی آن شیخ اجل "برمی آید مفرّح ذات". درین منزلگاه، افراد این آیه را روبروی چشم خود عین عکاس در تاریکخانه ظاهر می‌کنند: «و اگر نعمت های خدا را شماره کنید، هرگز نمی‌توانید آنها را به شمار آورید.»

 

در منزل ششم -محبت- : آیه‌ی «...وَالذینَ آمنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ...» ظهور دارد: «اما آنان که ایمان آورده‌اند، محبت و عشقشان به خدا بیشتر و قوی‌تر است» نقل است عُرفا این وادی ششم را نشئت‌گرفته از "عشق" می‌دانند. ازین روست به این منزلگاه رسیدن، سخت است؛ فقط عنایت الله لازم دارد. ندیدی حافظ چی سر داده؟! "الا یا ایها السّاقی ..." دنبالش هم بافاصله گفته: "که عشق، آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها". امام سجاد -علیه السلام- اوج قله‌ی این منزلگاه بوده، اما باز هم از خدا امداد می‌طلبیده پروردگارا: «و به سوی محبتت، راهی آسان برایم بگشا.» و امام علی بن ابی طالب =علیهما السلام- مظهر عشق به خدا بود. نجوای او با خدا: «گیرم که بر عذاب تو صبر کنم اما با فِراق تو چه کنم؟»

 

در منزل هفتم -الله متعال- : بندگان این وادی، این آیه را عملاً مشاهده می‌کنند: «تحیت آنان در روزی که او را دیدار می کنند، سلام است و برای آنها روزی پرارزشی فراهم ساخته است.» ورود به منزلگاه هفت، پاداش افرادی‌ست که هم خود کوشش کنند و هم عنایات و امدادهای خدا در کار باشد. درود بر اهل سلوک. خوشا به حال سالک که می‌داند "کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ" است. الا وجه خدای باری‌تعالی. نیز: «وَ اَنَّ اللَّهَ یَهدی مَن یُریدُ»  « و قطعاً خدا هر که را بخواهد، هدایت می‌کند." دامنه.




نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی(سه شنبه 102/11/24 :: ساعت 6:4 عصر)

صبح در شروع روزم غزلی از مولوی در دیوان شمس خواندم که هفده سال پیش هم در یادداشت‌های روزانه‌ام، سه بیت آن را نوشته بودم که دو بیتش این است:

 

"آزمودم دلِ خود را به هزاران شیوه

هیچ چیزش به جز از وصلِ تو خشنود نکرد

و ...

آه دیدی که چه کردست مرا آن تقصیر

آنچ پشه به دماغ و سرِ نمرود نکرد"

 

هر کس بهترین طبیب درون خودش است. خود می‌داند چه چیزی دلش را آرام و برقرار می‌کند و از فصل (=تفرُّق و جدایی) وی را به وصل می‌رسانَد. ممکن است یکی بگوید: ویتامین. دیگری بگوید: دلگرمُ خاطرجمع به یک جمع. یکی هم بگوید: پول. نیز یکی بگوید: تفرُّج. و حتی کسی خیال کند: بی‌خیالی و هُرهُری گری. ولی وحی در 28 رعد می‌گوید: یادِ خدا. نظر برخی مفسرین از یادِ خدا که تطمئن قلب است این است که باعث علم می‌شود، یعنی آدمی علم پیدا می‌کند به خلَجات دل (=زوزه ، گرداب) به خُطوراتِ ذهن (=ورودهای ناروا و ناخوش) به خیالات درون و به وَساوس ناجور فکر. گویی برخی مفسرین منظور از آرام را این می‌دانند که فرد مؤمن در طاعات و عبادات، ثبات بوَرزد و مهم این است درین راه، متزلزل، مضطرب و مردّد (=شک و شُل) نمانَد. به هر حال، مولوی معتقد است: وصلِ به عشق، چاره‌ساز است. خودش هم تجربه کرده است که با هزاران شیوه، دلش را زیر آزمون برد، آرام نشد الّا به وصل شمس. و مثال زده است که آن تقصیر یعنی جدایی و فِراق او از شمس، کاری با دلش کرد که پشه در درون بینی و مغز نمرودِ پادشاه نکرده بود. بلی؛ پشه‌ی فراق، بدتر از پشه‌ی دماغ است. دامنه. راستی! ببخشایید! بدتر ازین بلد نبودم بنوسیم!




نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی(سه شنبه 102/10/12 :: ساعت 9:40 صبح)

روشن سازم که جام در یک معنا، پیاله و آینه‌ی معاینه‌ی انسان در همه‌ی ابعاد است. من آنچه درین نوشته‌ام می‌بینید از خواندن و مطالعات آثار بیدل دهلوی آموختم، هم او که عقل را "روح اعظم" می‌دانست و برای آن، جام پیامبران -علیهم السلام- دنبال می‌نمود تا انسان را دینی و عرفانی نگه دارد. سیزده جام به برداشت بنده در آثار او:

 

جام حضرت آدم ع : اَسرار دو عالَم را در خود نهفته دارد.

جام حضرت ادریس ع : نشئه‌ی علم و درس و صنعت و آگاهی است.

جام حضرت نوح ع : به اعتدال درآوردنِ بی‌اعتدالی و ناموزونی است.

جام حضرت یونس ع : چلّه‌ی عروج به معراج یقین است.

جام حضرت ابراهیم ع : دو نشئه دارد: یقین و تسلیم.

جام حضرت یعقوب ع : وارستگی است.

جام حضرت یوسف ع : عشق و حُسن است.

جام حضرت داوود ع : عشق و طرَب (=شادی و شعَف و وجد درونی) است.

جام حضرت سلیمان ع : قدرت اعتباری عدل و داد و کرَم است.

جام حضرت ایوب ع : نشئه‌ی شکیبایی و بردباری است؛ صبر ایوبی.

جام حضرت موسی ع : نشئه‌ی معرفت و جوشش و تلاطم شگفت است.

جام حضرت عیسی ع : چگونگیِ رسیدن به مقام مسیحایی است.

جام حضرت محمد -صلی الله علیه و آله و سلّم- : قوس صعودی با وجود مبارکش به اِکمال می‌رسد؛ اَشرف مخلوقات.

در مورد سیزده جام پیامبران -علیهم السلام- توضیحی در زیر نوشتم: بنده به عمد لغت معاینه و پیاله را کنار جام آوردم. معاینه از ریشه‌ی عین (=چشم) می‌آید. یعنی با چشم چیزی را دیدن. در هر خانه‌ای چند جام آینه است هر کدام در جایی و چندین پیاله است و هر کدام برای کاری. در پیاله‌ی آب، آدم می‌تواند خود را مشاهده کند چنانچه در آینه. و هر بار هم، سر و وضع خود را مرتب نماید؛ از شانه تا هر آرایه. این دو متاع صورت را نشان می‌دهد اما جام و آینه‌ی پیامبران ع سیرت را. خواستم با این مثال گفته باشم انسان باید خود را در جام پیامبران ع ببیند و از هر پیامبری درس مخصوص خودش را بگیرد. مثلا" حضرت ابراهیم ع که برای یقین و تسلیم در بوته‌ی آزمون‌های بسیار سخت خدا گرفت و هر بار ظفرمند بیرون آمد. پس در جام ابراهیمی ع آدمی می‌تواند تمرین تسلیم و یقین کند و خود را بسازد و عیوب خود را درین جام ببیند و رفع کند. بگذرم. حالا بیا جام محمدی ص را ببین. دیگر تمام فضیلت‌ها و عصاره‌ی آورده‌های انبیا ع درین آینه و جام جمع است، چرا که رسول ما خاتم ص است. دیگر اگر کسی خود را در جام امام علی ع و حضرت اباعبدالله ع و حضرت زینب سلام الله علیها مشاهده کند حساب ندارد، از بس درین سه جام، حاصلِ جمع همه‌ی ظرافت‌ها و دستاوردهای انبیا ع و خودِ حضرت ختمی مرتبت رسول الله ص، دیده می‌شود.




نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی(یکشنبه 101/11/2 :: ساعت 8:30 صبح)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ