سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 4752 | بازدیدهای امروز: 42| بازدیدهای دیروز: 3
 

به قلم دامنه: تاریخ انتشار این پست: چه خبر از هفت منزل؟!!! کتاب در سپیده‌ی اخلاص اینجا ) اثر آیت الله حسین مظاهری به منازل هفت‌گانه‌ی حکیم فریدالدین عطار پرداخته است که من تلاش کردم ازین پرداخت، برداشت آزاد با ادبیات خودم ارائه دهم. امید است بتوانم.

 

 

ابتدا نماد هفت‌ منزل:

 

منزل اول: دنیا

منزل دوم: خوف

منزل سوم: رَجاء

منزل چهارم: حیاء

منزل پنجم: شُکر

منزل ششم: محبت

منزل هفتم: الله متعال

 

شرح مختصر هر منزل:

 

در منزل اول -دنیا- :  قصد، قصد دنیایی‌ست؛ از نوع حلال آن، نه دنیای حرام. یعنی عمل واجب یا مستحب طبق دستور خدا انجام می‌گیرد اما هدف، گرفتن پاداش از خدا برای حاجت دنیاست. بهترین مثالش این است: شخص خبر دارد گُزاردن نماز اول وقت باعث محبت او در دل‌ها می‌شود (ر.ک: ص: 37) و خودِ نماز هم او را دعا می‌کند؛ پس با این قصد، اولِ وقت اقامه می‌کند.

 

در منزل دوم -خوف- : محرّکِ فرد در ترک یا انجام عمل، پروا از خدا و عقوبت است. ترس و تقوا و پروا عامل خوبی هست و قرآن از نذیر (=هشداردهنده) و بشیر (=بشارت‌دهنده) و مشتقّات هر دو لفظ، استفاده کرده است. مثل آیات مکّی بر محور معاد؛ که اِنذار است و محرک خوف. منزلگاه دوم را فوز بزرگ خوانده‌اند.

 

در منزل سوم -رَجاء- : انگیزه، پاداش الهی و رسیدن به نعمات بهشتی‌ست، زیرا رسیدن به بهشت فوزی بزرگ است. قرآن و احادیث -هر دو- همواره خواهانِ زیست بین خوف و رجاء هستند. یعنی توقف مطلق و بیش از حد، نباید در خوف کرد که وی را به ورطه‌ی یأس کشانَد. می‌توان گفت منزلگاه دوم سوم درهم‌تنیده است و توقف بسیاری از مؤمنین تا پایان عمر، در همین دو وادی‌ست.

 

در منزل چهارم -حیاء- : نیت انجام یا ترک گناه، حیاء از خداست. همین وادی‌ست که هر کس پیوسته خود را در محضر خدا حس می‌کند عین  آیه‌ی چهار حدید: "وَ هُوَ مَعَکُم... : «و او هر جا که باشید با شماست، و خداوند به آنچه مى‏‌کنید بیناست‏» نقل است از این منزل به بعد است، انسان وارد خواصّ می‌شود که درجه‌ی خلوص می‌طلبد.

 

در منزل پنجم -شُکر- : فریاد دل برپاست: "طاعتش موجب قربت" "شکر اندرش مزید نعمت" است. فرو روَد نفَس، "مُمِدِّ حیات" محسوب می‌شود وقتی هم که به قول سعدی آن شیخ اجل "برمی آید مفرّح ذات". درین منزلگاه، افراد این آیه را روبروی چشم خود عین عکاس در تاریکخانه ظاهر می‌کنند: «و اگر نعمت های خدا را شماره کنید، هرگز نمی‌توانید آنها را به شمار آورید.»

 

در منزل ششم -محبت- : آیه‌ی «...وَالذینَ آمنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ...» ظهور دارد: «اما آنان که ایمان آورده‌اند، محبت و عشقشان به خدا بیشتر و قوی‌تر است» نقل است عُرفا این وادی ششم را نشئت‌گرفته از "عشق" می‌دانند. ازین روست به این منزلگاه رسیدن، سخت است؛ فقط عنایت الله لازم دارد. ندیدی حافظ چی سر داده؟! "الا یا ایها السّاقی ..." دنبالش هم بافاصله گفته: "که عشق، آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها". امام سجاد -علیه السلام- اوج قله‌ی این منزلگاه بوده، اما باز هم از خدا امداد می‌طلبیده پروردگارا: «و به سوی محبتت، راهی آسان برایم بگشا.» و امام علی بن ابی طالب =علیهما السلام- مظهر عشق به خدا بود. نجوای او با خدا: «گیرم که بر عذاب تو صبر کنم اما با فِراق تو چه کنم؟»

 

در منزل هفتم -الله متعال- : بندگان این وادی، این آیه را عملاً مشاهده می‌کنند: «تحیت آنان در روزی که او را دیدار می کنند، سلام است و برای آنها روزی پرارزشی فراهم ساخته است.» ورود به منزلگاه هفت، پاداش افرادی‌ست که هم خود کوشش کنند و هم عنایات و امدادهای خدا در کار باشد. درود بر اهل سلوک. خوشا به حال سالک که می‌داند "کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ" است. الا وجه خدای باری‌تعالی. نیز: «وَ اَنَّ اللَّهَ یَهدی مَن یُریدُ»  « و قطعاً خدا هر که را بخواهد، هدایت می‌کند." دامنه.




نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی(سه شنبه 102/11/24 :: ساعت 6:4 عصر)

انسان که به قول مرحوم علامه طباطبایی در ص 197 کتاب "تعالیم اسلام" به کوشش مرحوم حجت الاسلام سید هادی خسروشاهی- با سه امر ارتباط دارد، (خدا، خود، همنوع) لازم دارد "دوست" برای خود داشته باشد. اما این دوست باید نیک باشد. حتی عبارت داریم که "آدمی با دوستش سنجیده می‌شود" پس؛ نهایت امر این است انسان باید همنشینیِ نیکان را اختیار کند. شاعر ما شیخ اجل مگر نمی‌گوید:

 

 

"تو اول بگو با کیان زیستی

پس آن گه بگویم که تو کیستی

 

با بدان کم نشین که صحبت بد

گرچه پاکی، تو را پلید کند

 

آفتابی بدان بزرگی را

لکه ابر ناپدید کند

 

پسر نوح با بدان بنشست

خاندان نبوتش گم شد

 

سگ اصحاب کهف روزی چند

پیِ مردم گرفت و آدم شد"

 

این سرزنش سعدی در پرهیزدادن به انسان از دوستانِ ناباب پند و انذاری بزرگ است. دوستِ ناباب چون اثرگذاری‌اش حتی گاه از مادر و پدر، زیادتر و شدیدتر است، به روابطِ سالم صدمه می‌زند؛ فرد را از راه به در می‌کند؛ بر خُلق و خوی وی نفوذ می‌نماید. به قول شاعر مشهور حکیم سنایی:

 

"با بدان کم نشین که در مانی

خو پذیر است نفسِ انسانی"

 

بزرگان دین آموختند که احترام به دیگران در حقیقت احترام به شرافت انسانی و مزیت دینی و اخلاقی آنان است؛ نه  احترام به هیکل و اندام‌شان. به قول علامه  (در ص 227 همان منبع) "در صورتی که شخصی شرافت انسانی و مزیت دینی و اخلاقی خود را از بین ببرَد،  دلیلی برای بزرگداشتِ وی در میان نیست." پس؛ برای انسان -که اسیر اُنس و محتاج محبت و رابطه هست- یک راه بیش نمانده؛  همنشینی با نیکان که آدم را خودساخته می‌کند، نه خودباخته. دامنه.

 




نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی(شنبه 102/10/2 :: ساعت 11:3 صبح)

 

 

 

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام. تمسُّک تا تنسُّکمی‌گوید (کی؟ آشیخ مجتبی تهرانی) باید مؤدّب به ادب الهی گردد. کی؟ انسان. چگونه؟ این گونه. با راه تمسُّک تا تنسُّک. حالا ببینیم خودِ آیت الله مرحوم شیخ مجتبی تهرانی درین جلسه‌ی سی و سوم چه می‌گوید. او تمسُّک را درین می‌داند که انسان کرارا" بیاید بگوید خدا و پیغمبر و ائمه چنین فرموده‌اند و خود، به فرمایش آنها تمسُّک بجوید. یعنی بَسا انسان سخنان آنان را حفظ و بلد باشد اما فقط رجوع کند. این کافی نیست و انسانِ درستی را نمی‌پرورانَد. چون به تعبیر ایشان کار چنین شخصی مثل "ضبط صوت" می‌شود و حتی کار ضبط صوت هم "مقام بالاتری" دارد. پس چه چیزی مشکل انسان را حل می‌کند؟! آشیخ مجتبی تهرانی می‌فرماید: "تنسُّک" حالا تنسُّک مگر چه فرق می‌کند با تمسُّک؟ تنسُّک به این معناست که انسان از گفتار و رفتار پیامبر ص و ائمه ع "روشِ رفتاری" یگیرد. این، انسان‌ساز است. یعنی ببینیم پیغمبر اکرم و ائمه در ابعاد گوناگون فردی اجتماعی چگونه رفتار کردند ما نیز همان رفتار کنیم. باید شیوه‌های آنها را شناسایی کنیم به آنها متنسِّک شویم تا واقعا" ادب شویم. تنسُّک در لغت یعنی خداپرستی پارسایی. تمسُّک در لغت یعنی چنگ‌زدن. آویختن. بگذرم. من این کتابِ «تأدیب نفس» سی و سه جلسه درس اخلاق شیخ مجتبی تهرانی (1316 - 1391) را از دیشب بر بالینم گذاشتم تا خوب بخوانم. نشر مصابیح الهدا است، چاپ دومش در 1392. اثری نافذ بر روح جان نفس انسان. روز شهادت پدرِ امام زمان عج بود خواستم با تبیین کوتاه تمسُّک تنسُّک، توسل جوییم با امام حسن عسکری ع که مورد خشم ستمگران بود. تسلیت. 2 مهر 1402.




نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی(سه شنبه 102/7/18 :: ساعت 6:56 عصر)

متن نقلی: شخصی تعریف می کرد وقتی بعد از نماز جماعت صبح از مسجد محل به سمت خونه  برمیگشتم جماعتی را دیدم که در تاریکی صبح به زورقصد سوار کردن گاوی را در ماشین داشتند. گاو مقاومت می کرد و حاضر نبود سوار ماشین بشود،من رفتم دست به پیشانی گاو کشیدم؛ ذکری خواندم؛ گاو مطیع شد و سوار شد. و بعد هم برای سلامتی آنان دعا کردم. خیلی مغرور شدم و پیش خودم گفتماین از برکت نماز با حضور قلب است که حتی حیوانات را هم مطیعت می کنه. القصه در طول مسیر تا خونه حسابی خودمون را تحویل گرفتیم و از بزرگی و عظمت کارمون حدیث نفس می کردیم. وقتی به منزل رسیدم دیدم مادرم گریه و زاری می کند، علت را که جویا شدم گفت: گاومان را دزدیدند. دو دستی بر سر زدم و گفتم، ای داد و بیداد؛ گاو مرا شناخته بود ولی من او را نشناختم.



نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی(جمعه 102/3/12 :: ساعت 7:51 عصر)

از یک دانشمند خداپرست در آمریکا پرسیده بودند مذهب می‌مانَد؟! پاسخ داده بود: «مذهب، پایدار می‌مانَد؛ چراکه بیانگر احساسات عمیق یک زندگی بهتر برای همه‌ی انسان‌هاست.» ازو پرسیده بودند از دو مفهوم چپگرا و راستگرا. پاسخ داده بود: «آنهایی که می‌خواهند به زور سرعتِ حرکت اجتماع را تسریع کنند، چپگرا هستند.» و درباره‌ی راستگراها هم این جواب را داده بود: «آنهایی هستند که همه چیز را بدون تغییر می‌خواهند و حتی مایلند عقربه‌های ساعت را به عقب برگردانند.» و البته او یک پاسخ جالبی هم به مسئله‌ی مذهب داده بود، این: «در درون، جویای جواب باشید، فطرت الهی و نور و معرفت درون، همه‌ی پاسخ‌ها را می‌داند.»

خواستم این را گفته باشم، که تا بوده، مذهب همواره در هجوم "لااُبالی"گری (=بی‌بندوباری و بی‌باکان از خدا) بوده، مهم این است درون انسان، خوب کار کند. به قول یکی از دوستان روحانی: "میزان" باشد. راستی از من مَپرسید آن دانشمند اسمش چیست؟ چون ادامه مطلب...


نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی(جمعه 101/10/9 :: ساعت 10:4 صبح)


خیر از نظر حکیم ملا صدرا عبارت است از «وجود و یا کمالِ وجود که همه‌ی امور طالب آنند». و خیر از نظر علامه طباطبایی «چیزی است که شیء آن را قصد کرده و دوست داشته و به سوی آن متوجه است». بنابرین، از این دو نگاه، خیر نزد عُقلا "کرامت" دارد و "برگزیده" است و بیشترین نزدیکی میان خیر و جمال و زیبایی برقرار است. و خدا خیرِ مطلق است. با این مقدمه خواستم یک نتیجه بگیرم: انسان وقتی در جهت مطلوب باشد، به خیر اشتیاق دارد و از شرّ اجتناب.




نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی(پنج شنبه 101/10/8 :: ساعت 11:31 صبح)

امام علی -علیه السلام- فرمودند:

 

مَن تَوکَّلْ علَی المالِ ذَلَّ.

کسی که به مال توکل کرد ، ذلیل شد.

 

مَن تَوکَّلْ علَی الْعِلمِ ضَلَّ.

کسی که به علم توکل کرد، گمراه شد.

 

مَن تَوکَّلْ علَی العَقْلِ زَلَّ.

کسی که به عقل توکل کرد، دچار لغزش شد.

 

مَن تَوَکَّلْ علَی اللهِ ظَلَّ.

کسی که به خدا توکل کرد، سایه بانی یافت.

بحارالانوار، ج‏ یک، ص یکصد و شصت و یک

منبع.




نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی(چهارشنبه 101/10/7 :: ساعت 10:7 صبح)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ