سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 4772 | بازدیدهای امروز: 0| بازدیدهای دیروز: 62
 

روح ضدآمریکایی در جهان -که هیچگاه از ضربان نمی‌افتد- یک روح دمیده‌شده‌ی صرفا" ایدئولوژیک نیست که از روی عجز واژه‌ی بینادگرایی را برای آن جعل می‌کنند، بلکه ضدآمریکایی‌بودن یک پدیده‌ی جامعه‌شناختی جهانی است که ریشه در رفتار ارباب‌پندار آمریکا دارد، زیرا اگر نگویم همه‌ی ملل از موردِ حقارت قرارگرفتن خود، برائت ذاتی دارند، دست‌کم باید بگویم اغلب ملت‌ها فارغ از نوع مکتب‌ها و باورها، از چنین صفت مبارزه‌جویانه‌ای برخوردارند و مشکل اساسی آمریکا همین زنده‌بودن صفِ ضدآمریکایی ملت‌هاست که از صفت و سرشت ستم‌ناپذیری خود دست نمی‌شوید؛ از آفریقای جنوبی ضدآپارتاید بگیر تا خودِ ونزوئلا و کوبا و روس‌تبارها و در رأس همه ایرانی‌ها که آرمان در مکتب عاشورا دارند، که باری غمبار، طعم تلخ کودتای آمریکا علیه‌ی دولت ملی مرحوم محمد مصدق را چشیده‌اند و سال‌ها شاهِ وابسته و ناشایسته‌ی پهلوی را به‌زور غربی، بر سرنوشت خویش حاکم و مستولی دیده‌اند.




نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی(یکشنبه 101/10/11 :: ساعت 7:21 صبح)

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب مایکل ج. مارتین با عنوان «تبعیض‌نژادی در آفریقای جنوبی» ترجمه‌ی آقای مهدی حقیقت‌خواه را همین هفته‌ی اخیر تمام کردم. نمی‌خواهم چندان مطوّل بنویسم، فقط سه چهار سطر کفایت می‌کند و مقصد را مشخص. خُب؛ در تاریخ بشر، نژادپرستی -یا همان راسیسم- معمولاً در جوامع رسم بود، اما تبعیض‌نژادی -یا همان آپارتاید- یک چیز بی‌همتا و نوبَر- بود که سال 1948 از طرف اروپایی‌ها در کشور آفریقای جنوبی، در جنوبی‌ترین خاک قاره‌ی آفریقا بنیان نهاده شده بود و بیش از 40 سال، سفیدپوستان اروپایی‌تبار، این کشور را تیولِ مخصوص خود نموده بودند. که در اثر آن، هیچ سیاه و حتی رنگین‌پوست دیگری حق نداشت حتی خانه‌ای از خود بخرد. نمی‌توانست رأی دهد. مجاز نبود مشاغل پردرآمد داشته باشد. حق ازدواج با خارج از نژادِ خود را نداشته است. در حکومت راه داده نمی‌شدند. جالب این بود اروپا می‌دانست این کشور، سفیدپوست‌ها فقط 20 در 100 بودند و سیاهان 80 در 100 ولی تمام حکومت و معدن و بندر و شهر و مناطق در دست اقلیت سفیدپوست بود و اروپا و آمریکا جیک! نزدند. در واقع اروپا طی چهل و اندی سال مُهر تأیید زد علیه‌ی قاعده‌ی «اکثریت» که در لفظ اساس دموکراسی است. حتی در جنوب شرقی این کشور، شهری بندری را «لندن شرقی» نامیدند. خودِ هِندریک وِروُرد اولین نخست‌وزیر این رژیم در سال 1958 اعلام کرده بود:

 

"شعار ما حفظ برتری سفیدپوستان برای همیشه بر مردم و کشورمان، در صورت لزوم به زور است." (ر.ک: ص 10)

 

خواستم گفته باشم اروپا چهار دهه دید و دید و دید، ولی به رو هم نیاوُرد. چی را؟ این را: سیاست آپارتاید را. چنان با این سیستم گرم می‌گرفت و مراوده می‌کرد که انگاری خاکی دورافتاده از خودِ خودِ اروپاست! وقتی جنبشی تحت هدایت زنده‌یاد مرحوم نلسون ماندلا -با سی و اندی سال مبارزه و زندان- توانست روح ملت را سرانجام در 1994 آزاد کند و بنیاد رژیم را ویران و حکومتی نو در آن تأسیس سازد، تازه اروپا باز هم عین آمریکا چشمش را روی تمام جنایات هولناک چهل و اندی ساله‌ی رژیم آپارتایدی آنجا، بسته نگاه داشت. پِلک هم نزد. وقتی اواخر واژگونی رژیم هم دید رسوایی خیلی شکننده شده کمی از آنها یک تکانی خوردند. همین. اروپا هیچ گاه راست راه نرفت. خصوصا" وقتی سود در میان آید. شاید حق! دارد، زیرا خدا، مسئله‌ی دستِ چندم برخی از آن دولت‌های آن دیار هم نیست. بگذرم. دامنه.

 




نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی(یکشنبه 100/12/29 :: ساعت 12:0 صبح)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ